سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منو تو

بازم  روزگار من  سیاهه ***غم توی آسمون چشم به راهه

ابر دل من جز گریه نداره چاره***چون دلش گرفته باز دوباره

اومدی رو اوج قله ی دلم نشستی***هیچی نگفتی چشاتو دوباره بستی

پرسیدم تو فکر کی هستی؟***که واسه تصوّرش چشاتو محکم بستی؟

اومدم کنار تو نشستم تو گرفتی هر دو دستم***تو گفتی منم چشامو بستم

گفتی تا آخر عمر با تو هستم ***نمیشه جدا دستت زدستم

گفتی توی خواب و خیال توی دور ترین نقطه فراغ توی فکر تو هستم

تو مال منی و من مال تو هستم.....

پیش آمد و تو رفتی سفری***گریه نکردم که تو غمها را با خود نبری

                       **************

لحظه خدا حافظی از قهوه ی خالص تلخ تر است.درونم از گریه زیاد به جای اشک خون است. خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است. این چنین شرح حال کنونی من است.

اگر چه زمن دوری ***اما برای دیدارت تا توانستم کردم صبوری

همه میگن برای کی منتظری ***اون رفت دیگه ازش نیست خبری

نمی دونستم مسافرت کار دستت میده***بی وفایی اَمونت نمیده...

هنوزم منتظرم چرا نمی یای***مگه تو نمی گفتی منو میخوای؟

بیا و به همه  بگو که هستی***بگو منو تنها نمی ذاری توی این جهان پر از پستی

تا یه مدت امیدوار بودم***گوش به زنگ و بیدار بودم

شبا به جای خواب توی خیال بودم***همش رو واسه تو بیدار بودم

اما دیگه امیدم نا امید شد***چشمه ی اشکم خشکید و خون شد

همه ی خاطرات با تو بودن ***زیر قبر غم و غصه مدفون شد

آری انگار قصد برگشت نداری***قصد جویا شدن از حال مرا باز نداری

یار دیرینه که من باشم تو را چه کار است؟***یار بهتر از من بسی فراوان است

میپنداشتم با تو بودن حق است .با تو سوختن با تو ساختن حق است.حال دانستم با تو بودن حق نیست با تو سوختن با تو ساختن حق نیست. این پنداشت من است که غلط است.

یعنی اینقدر از من دلگیری که خبر از من نمیگیری؟*** یا ازم خسته شدی و میگی دیگه سیری

به هر  حال ازت دل نکندم***هنوزم روی حرفام پای بندم

قدر عشقمو ندونستی***رفتی به یکی دیگه دل بستی

ولی چه فایده که اونم دروغی بود***کاش دوست میداشت ولی حیف که پولی بود

آره تلخه حقیقت چون تورو نمی خواست***خونه و ماشین وپول و ثروت رو می خواست

دو سال به پاش نشستی***ای کاش چشاتو می بستی

یه کمی فکر میکردی کی هستی***چی شد چطور شد کجا هستی

اما دریغا که چشات باز بود*** دفتر شادی ها تموم شد ولی گل تلخی ها توی باغ بود

گل مریم پرپر شد و پژمرده شد***ولی گل غم غنچه کرد و باز شد

توی این  دو سال دوری تو ***منو مثله کالا فروختن به طرف گفتن، ماله تو

عشق پدید نمی آید مگر با تو ***زندگی لذتی ندارد مگر با تو

                             ***********

اما چاره چیست جز صبوری***یارم به من می گفت مگر مهجوری

عشق او به من بسیار بود***برای من دوست داشتن انکار بود

چون تو را می خواستم نه دیگری***اما او جز من نخواست دیگری...

به دروغ ظاهر مینمودم که شیفته ی اویم***سر به بالینش می نهادم و میگفتم خاک کوی اویم

همه ی حرفهایم به او اگر دروغی بود ***ولی او بهترین یار حقیقی بود

مرا همچون جواهر میپنداشت ***از جانش میگذشت ولی مرا نگه میداشت

او لیاقت مرا داشت***قلبم نیز مهرش را به جای محبت تو نگه داشت

مهرش را قاب کرد و به دیوار دل زد تا عبرتی شود***برای دیگران و برای تو مرحمتی شود

حالا بعد از سالها آمدی ***غبار کهنه از سنگ قبر غم باز زدی

که به یاد آورم آن عشق تلخ را***خاطرات پر از نیرنگ را

به تو میگویم نه عزیز دیگر مجال جبران نیست***دیگر فرصت انتخاب و اختیار نیست

من  عشق خود را یافتم ***آنگاه که از عشق تو رنگ باختم

رنگ باختن از عشق تو تلخ بود***تلخ تر از آن فراموش کردن من بود

                            ****************

راه و رسم زندگی من جداست***زیرا سرنوشت ما ز هم جداست

حال که دستمان از هم جداست***پس باور کردنی است که روزگار ما از هم جداست

                   آن یار دروغین ات کجاست؟

                             ****************   

انتظار شیرین است و منتظر ماندن شیرین تر،اما این آمدن توست که قصه را کرده است تلخ تر...

پس برو دیگر سراغ من نیا***با تو أم...!خاطرات تلخ را با خود نیار

هنوزم مانند گذشته سر به زیر می اندازی***پشیمانی و سنگ به دریا می اندازی

آرام آرام پشت به من میروی *** قلبت پیش من است و بدون قلب میروی

چه کنم چه بگویم که تو نه رنجی  *** برای اینکه مرا در قلبت قربانی کنی باید به رنجی

ای کاش می توانستم فریاد کنم ،از غم گذشته یاد کنم*** از علاقه و دوست داشتنها،این جمله دوستت دارم را تکرار کنم

ای کاش جرات گفتن این حرف را داشتم***که هنوز دوستت دارم و در گذشته هم داشتم

اما نگفتم تا تو راحت باشی***به فکر زندگی و یار بهتر باشی

در تخیلم هنوز در این فکر هستم***چه می شد من مال تو ، تو مال من باشی...؟

اما سرنوشت اینگونه نخواست***زندگی منو تو خیلی وقته که جداست

هنوز به رفتن تو نگاه میکنم***اشک میریزم و آرام صدات میکنم

اما تو صدایم را نمی شنوی***سر به زیر انداخته ای و بدون نگاه به من میروی

تو میروی و لحظه به لحظه از تو دور تر میشوم***مانند گل مریم به پایت می افتم و پرپر میشوم

 

آری ای عزیز به یاد داری که

                           میپنداشتم با تو بودن حق است...؟

       با توسوختن با تو ساختن حق است...؟                                                         

حال نیز میپندارم ای عزیزم که....

 

تقدیم به کسی که آفتاب مهرش هرگز در قلب من غروب نخواهد کرد رود محبتش هرگز خشکیده نمی شود و گل مریمش هر گز پژمرده نمی شود